وقتی آیت الله بر می گردد - مورچه دانای بابا

مورچه دانای بابا

خداوند ـ تبارک و تعالی ـ به دانیال وحی کرد :«دشمن ترین بندگانم نزد من، نادانی است که حقّ عالمان را سَبُک می شمارد و از پیروی آنان، تن می زند» . [امام سجّاد علیه السلام]

صفحه نخست

پیام رسان

پست الکترونیک

اوقات شرعی

لوگوی وبلاگ

دسته بندی موضوعی یادداشتها

مورچه ، مورچه فداکار نجات ، مورچه، زلزله، پیش بینی، زمین لرزه، گسل، زمین شناس ، مورچه، عاشق، سلیمان، پیامبر، خدا ، نوروز، مورچه، شعر، حباب، فوتبال، بازی ، واقعیت ، اقاقیا ، بازنشستگان، دانشگاه، آمریکا، مورچه، برگ، حمل و نقل، کشاورزان، حش ، بازی ، ترس ، حشرات ، درخت ، دنیا ، زمین ، شگفت ، شگفت انگیز ، فیل ، قرآن، نمل، سلیمان، معجزه، مورچه، Aldehyde hexanal، Hexanol ، Und ، کارشناس ، محققان ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :24
تعداد کل یاداشته ها : 35
103/2/11
8:33 ص

مشخصات مدیروبلاگ

مورچه[15]

علاقمند به مورچه ها اما از نوع کوچولو و ملوسش! البته مطمئنا هیچکدوم به ملوسی مورچه بابا نمی‏شن.

خبر مایه

بایگانی وبلاگ

زمستان 1386[6] پاییز 1386[4] پاییز 1385[8] تابستان 87[1] پاییز 88[1] زمستان 87[1] تابستان 89[1] زمستان 89[3]

لوگوی دوستان

پیوند دوستان

سخنگوی زنده اندیش حزب اللهی مدرنیته! طرح هجرت

عناوین یادداشتهای وبلاگ

مردی که از تنهایی با مورچه ها حرف میزد! هدیه زندگیم تولدت مبارک اتحاد مورچه ای !!! مورچه ها ، گونه های شگفت انگیز دنیا !!! عناوین یادداشتها[35]

وقتی آیت الله بر می گردد

مورچه

روات حدیث: میرزا پول را داد دست سبزی‌فروش. سبزی‌فروش حرف همیشگی‌اش را تکرار کرد.
- آقا شما با این سن و سالتون نباید بیایید خرید. شما بزرگ مائید. امر کنید خودم براتون می‌آرم.

میرزا جواد تهرانی مثل همیشه تبسم کرد. راه افتاد سمت خانه. آرام و آهسته با کمک عصا. کمی خمیده شده بود. رسید دم خانه. خواست کوبه‌ی در را بزند. سبزی را داد آن دستش. نگاهش روی سبزی‌ها ایستاد. برگشت. آرام و آهسته و با کمک عصا، اما خسته‌تر. رفت دم مغازه‌ی سبزی‌فروش. سبزی فروش گفت: آقا! من سبزیِ خوب دادم دستتون. میرزا جواد لبخند زد و گفت: سبزی شما همیشه خوب است. آمدم این مورچه ی روی سبزی‌ها را برگردانم خانه‌اش.

منبع: جهان نیوز

90/3/9::: 7:2 ع

مورچه دوست()

نوروز 1391 مبارک معجزه ای دیگر از قرآن : سیستم دفاعی مورچه ها